کد مطلب:292460 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

حکایت شصت و هفتم: تاجر شیرازی

آقا محمد مهدی تاجر شیرازی الاصل كه تولد او در بندر ملومین از ممالك ماچین بوده است بعد از دچار شدن به بیماری شدیدی در آنجا و عافیت از آن بیماری، هم كر شد و هم لال و نزدیك به سه سال به همین وضع بر او گذشت. آنگاه به قصد شفا پیدا كردن تصمیم گرفت كه به زیارت ائمه ی عراق: برود و در جمادی الاولی سال 1299 وارد كاظمین شد و پیش بعضی از تاجران معروف كه از نزدیكان او بودند رفت. مدت بیست روز در آنجا ماند و فصل حركت «مركب» و «خان» به سوی سرّ من رأی رسید.

نزدیكانش، او را به «مركب» آوردند و به دلیل گنگی و ناتوانی اش از گفتن نیازها و حوائج، به اهالی مركب كه از اهل بغداد و كربلا بودند سپردند. و نامه هایی مبنی بر سفارش او به بعضی از مجاورین سرّ من رأی نوشتند. بعد از رسیدن به آنجا در روز جمعه دهم جمادی الثّانی سال مذكور به سرداب مقدس در محضر افراد مورد وثوق رفت. خادمی برای او زیارت می خواند تا آنكه به صفّه سرداب رفت و در بالای چاه مدتی گریه و زاری می كرد و با قلم بر دیوار سرداب از حاضرین طلب دعا و شفای خود را می نوشت. بعد از گریه و زاری، زبانش باز شد و از ناحیه مقدسه با زبانی فصیح و بیانی ملیح بیرون آمد. روز شنبه همراهانش او را در محفل درس جناب سید الفقهاء میرزا محمد حسن شیرازی حاضر كردند. بعد از مقداری صحبت كه مناسب آن جلسه بود تبرّكاً سوره مباركه حمد را با قرائت بسیار خوب كه همه حاضران خوب بودن آن را تصدیق می كردند خواند.